پنج اصل ضروری برای موفقیت در کسبوکار
جان سی. مکسول
پنج چیز وجود دارد که برای موفقیت در کسبوکار شما ضروری هستند و من قصد دارم آنها را به شما معرفی کنم. نکته هیجانانگیز این است که هر یک از شما میتوانید این اصول را به کار ببرید. برخی از شما احتمالاً همین حالا هم برخی از این کارها را انجام میدهید، اما این اصول زندگی شما را بهبود خواهند بخشید.
این پنج اصل، بهترتیب اهمیت نیستند؛ یعنی اصل اول لزوماً مهمتر از اصل سوم نیست، اما اینها پنج اصل اساسی کسبوکار شما هستند.
اصل اول: رشد شخصی
توانایی شما برای توسعه خودتان و رشد فردیتان کاملاً ضروری است. دلیل اهمیت این موضوع این است که کسبوکار شما نمیتواند بزرگتر از خود شما شود. وقتی مردم میپرسند: «چطور کسبوکارم را رشد دهم؟» من پاسخ میدهم: «با رشد دادن افرادتان.» شما نمیتوانید چیزی را به دیگران بدهید که خودتان ندارید، اما لحظهای که شروع به رشد شخصی میکنید، ظرفیت خود را برای یادگیری، بهکارگیری آموختهها و کمک به دیگران گسترش میدهید.
همهچیز از شما شروع میشود؛ بنابراین اولین سرمایهگذاریای که باید انجام دهید، سرمایهگذاری روی خودتان است. این اصلاً خودخواهانه نیست. شما روی رشد و توسعه شخصی خود سرمایهگذاری میکنید، زیرا وقتی شما رشد کنید، میتوانید تیمی بزرگتر و بهتر بسازید. وقتی رشد میکنید، افرادتان هم رشد میکنند. مردم آن چیزی را انجام میدهند که میبینند. این یک واقعیت است.
زندگی من در اواسط دهه دوم زندگیام تغییر کرد. در آن زمان با مربیام صبحانه میخوردم و او از من پرسید آیا برنامهای برای رشد شخصی دارم. من چنین برنامهای نداشتم. او به من گفت: «جان، رشد خودکار نیست.» آن روز به من گفت که شما بهطور خودکار بهتر نمیشوید، فقط بهطور خودکار پیرتر میشوید. چقدر این حرف درست است! این یک تحول بزرگ در زندگیام بود. پس تصمیم گرفتم برنامهای برای رشد شخصی در زندگیام پیدا کنم. باید یاد میگرفتم، باید رشد میکردم. اما چطور؟ در شش ماه بعدی، از دوستانم پرسیدم آیا آنها برنامه رشد شخصی دارند. هیچکدام از دوستانم چنین برنامهای نداشتند. سپس متوجه شدم که مردم فکر میکنند اگر هر روز فقط به سر کار بروند، خودبهخود رشد میکنند.
من به آموزش زندگی هدفمند بسیار علاقهمندم، زیرا هر چیز ارزشمندی در زندگی شما صعودی است. رؤیاهایتان، امیدهایتان، هر چیز ارزشمندی صعودی است. من و مارگارت ۵۴ سال است که ازدواج کردهایم؛ این هم صعودی است. شما نمیتوانید بهسادگی به سمت بزرگی و موفقیت سُر بخورید. هیچوقت از یک فرد موفق نمیشنوید که وقتی از او میپرسند: «چطور به قله رسیدی؟» بگوید: «وای، نمیدانم! یک روز صبح بیدار شدم و دیدم اینجا هستم!» خیر، شما به قله نمیرسید، مگر با قصد و نیت. هیچکس بهطور اتفاقی به مقصد دلخواهش نمیرسد.
شما باید هدفمند باشید. هر چیز ارزشمندی صعودی است. حال چالش این است که ما آرزوهای صعودی، اما عادتهای نزولی داریم. نمیتوانید با عادتهای نزولی به سمت بالا حرکت کنید. یکی از عادتهای نزولی این است که مردم فکر میکنند موفقیت باید آسان یا سریع به دست آید. آنها فکر میکنند با کمی تلاش باید بازده بزرگی به دست آورند. اینها عادتهای بدی هستند. اولین کاری که برای موفقیت باید انجام دهید، این است که تصمیم بگیرید هر روز زندگی شخصیتان را بهبود دهید، رشد کنید و بهتر شوید.
من به رشد شخصی بسیار علاقهمندم. از ۲۵سالگی، وقتی مربیام این موضوع را به من گفت، تا حالا که ۷۶ سال دارم، هر روز در حال رشد و یادگیری بودهام. وقتی بچهدار شدیم، همه فرزندانم را در برنامههای رشد شخصی قرار دادم. حالا نوههایم هم در برنامههای رشد شخصی هستند. پدرم وقتی کلاس هفتم بودم، من و برادر و خواهرم را در برنامه رشد شخصی قرار داد. او به ما گفت که باید هر روز ۳۰ دقیقه کتاب بخوانیم و او کتابها را انتخاب میکرد و برای خواندن آنها به ما پول میداد. از کلاس هفتم تا پایان دبیرستان، هر روز ۳۰ دقیقه کتابهای موفقیت میخواندیم. تا وقتی از دانشگاه فارغالتحصیل شدم، کتاب «چگونه دوستان را جذب کنیم و بر دیگران تأثیر بگذاریم» را هر سال شش بار خوانده و دو دوره آموزش دیل کارنگی را گذرانده بودم.
دوستانم برای کارهای خانه پول میگرفتند، اما وقتی به پدرم گفتم که این ایده خوبی است، او گفت: «این ایده وحشتناکی است! من به شما برای انجام کارهای خانه پول نمیدهم، چون شما بخشی از خانواده هستید. وقتی به دنیا آمدید، 9 ماه به مادرتان برای جا و غذا بدهکار بودید!» او گفت: «ساکت باش و زبالهها را بیرون ببر.» او نمیخواست ما برای کارهای ساده پول بگیریم، چون ارزشهایش جای دیگری بود.
این محیط رشد بود که زندگی ما را تغییر داد. وقتی برادرم از دانشگاه فارغالتحصیل شد، میلیونر بود. من در ۲۸سالگی دهمین سازمان غیرانتفاعی بزرگ کشور را داشتم. خواهرم در ۲۷سالگی مسئول یک طبقه کامل در بیمارستان بود. اینها اتفاقی نبود. پدرم قصد داشت چیزهای درست را در ما پرورش دهد تا در حال رشد و یادگیری باشیم و زندگیمان را گسترش دهیم.
محیط رشد جایی است که دیگران از شما جلوتر هستند. شما باید اطراف افرادی باشید که بزرگتر، باهوشتر و سریعتر از شما هستند. اگر در صدر کلاس هستید، در کلاس اشتباهی هستید! از آن کلاس خارج شوید. همیشه باید با کسانی باشید که از شما جلوتر هستند. محیط رشد جایی است که از منطقه امن خود خارج و هر روز با چالشی جدید روبهرو میشوید. هر چیزی که در زندگی نیاز دارید، اما ندارید، به این دلیل است که خارج از منطقه امن شماست. اگر در منطقه امن بود، تاکنون آن را داشتید.
وقتی در دهه دوم زندگیام بودم، «ارل نایتینگل» گفت اگر هر روز یک ساعت روی یک موضوع خاص وقت بگذارید، طی پنج سال متخصص آن موضوع میشوید. من فکر کردم میخواهم در رهبری متخصص شوم. پس هر روز یک ساعت در خصوص رهبری مطالعه و تمرین کردم، سؤالم را درباره رهبران پرسیدم و تجربههای رهبری داشتم. نایتینگل گفت در پنج سال متخصص رهبری میشوم. ابتدا مثل یک شمارش معکوس شروع کردم، اما در میانه راه، دیگر نپرسیدم که «چقدر طول میکشد؟» چون داشتم بهتر رهبری میکردم، تیم میساختم و کسبوکارمان رشد میکرد. بعد از سه سال، سؤالم را عوض کردم: «تا کجا میتوانم بروم؟»
در پایان پنج سال، متخصص رهبری نبودم، اما رهبر بهتری بودم. هرچه بیشتر رشد میکنید، بیشتر میفهمید که نمیدانید و به رشد بیشتری نیاز دارید. تنها کسانی که فکر میکنند متخصص هستند، کسانیاند که فکر میکنند به مقصد رسیدهاند. من هنوز در ۷۶سالگی در حال یادگیری و رشد هستم. قول میدهم شما هم باید هر روز با اشتیاق رشد کنید و زندگیتان را بهبود بخشید. این فوقالعاده است.
من چندین کتاب در دست نوشتن دارم. یکی از آنها با عنوان «آیا خط پایانی وجود دارد؟» است. برخی فکر میکنند خط پایان وقتی است که پول کافی به دست آورند یا به سن خاصی برسند، اما اگر خط پایانی برای خودتان تعیین کرده و از آن عبور کنید، کارتان تمام است. من جان هستم، دوست شما. نمیدانم کدام بخش این را متوجه نشدید! خیلیها عملاً مردهاند، فقط هنوز رسمیاش نکردهاند!
وقتی با پدرم که ۹۲ساله بود ناهار میخوردم، او تا ۹۵سالگی تماموقت کار کرد. او گفت: «به من نگاه کن، پسرم. همیشه در حال رشد، یادگیری و بهتر شدن هستم.» در ۹۲سالگی گفت: «فکر میکنم بهترین روزهایم هنوز پیش رویم است.» آدمهای ۲۲سالهای هستند که نمیتوانند این را بگویند. تنها تضمین برای بهتر شدن فردا این است که امروز رشد کنید.
اصل دوم: ارتباط با دیگران
برای موفقیت در کسبوکار، باید در روابط عالی باشید. روابط، پایه و اساس رهبری هستند. در کتاب «۲۱ قانون انکارناپذیر رهبری»، قانون ارتباط میگوید: «رهبران ابتدا قلب را لمس میکنند، سپس دست کمک میخواهند.» قانون پذیرش میگوید: «مردم ابتدا به رهبر اعتماد میکنند، سپس به چشمانداز او.» باید با افرادتان ارتباط برقرار کنید. قدرت نزدیکی در روابط بسیار مهم است.
چطور این کار را انجام دهیم؟ ساده است. هر روز پنج کار انجام میدهم تا به دیگران ارزش اضافه کنم:
۱. به مردم ارزش میدهم. همه را ارزشمند میدانم، چون خالقی آنها را آفریده است.
۲. هر روز به راههایی برای افزودن ارزش به دیگران فکر میکنم.
۳. هر روز بهدنبال فرصتهایی برای افزودن ارزش به دیگران هستم.
۴. هر روز کارهایی انجام میدهم که به دیگران ارزش اضافه کند.
۵. هر روز افراد را تشویق میکنم که به دیگران ارزش اضافه کنند.
این کارها ساده، اما تحولآفرین هستند. تمرین کنید، میتوانید انجامش دهید.
اصل سوم: طرز فکر
نحوه تفکر شما بسیار مهم است. کتابی نوشتهام تحت عنوان «چگونه افراد موفق فکر میکنند» که ۱۱ روش متفاوت تفکر افراد موفق را توضیح میدهد. بزرگترین شکاف بین افراد موفق و ناموفق، شکاف طرز فکر است. لازم نیست دیگران به شما باور داشته باشند تا موفق شوید، اما شما باید به خودتان باور داشته باشید. خیلیها با مخالفت خانواده یا دوستان روبهرو میشوند که میگویند: «این کار نمیکند.» اما شما بدون باور دیگران هم میتوانید موفق شوید، به شرطی که به خودتان باور داشته باشید.
باید باور به خود و باور به هدفتان را با هم ترکیب کنید. اگر به خودتان باور نداشته باشید، اما به هدفتان باور داشته باشید، کسبوکار را پیش میبرید، اما عالی نمیشوید. اگر به خودتان باور داشته باشید اما به هدفتان نه، ادامه نمیدهید و کنار میکشید؛ اما وقتی باور به خود و هدف را با هم ترکیب کنید، همهچیز تغییر میکند.
درباره نگرش به شکست هم صحبت میکنم. بسیاری از مردم با شکست زمین میخورند. من کتابی نوشتهام تحت عنوان «چگونه از شکست بازده به دست آوریم». موفقیت و شکست را باید کنار هم نگه دارید. در فرهنگ ما، مردم میگویند: «موفق شو، شکست نخور.» اما این اشتباه است. موفقیت و شکست از هم جدا نیستند. باید آنها را کنار هم نگه دارید. وقتی موفق هستید، شکست را کنارش نگه دارید تا متواضع بمانید. وقتی شکست میخورید، موفقیت را کنارش نگه دارید تا انعطافپذیر باشید و دوباره بلند شوید.
نگرش یک انتخاب است. وقتی دخترم الیزابت نگرش بدی داشت، به او میگفتم: «عزیزم، امروز نگرشت خوب نیست. به اتاقت برو و تا وقتی نگرشت را عوض نکردی، بیرون نیا.» نگرش شما انتخاب شماست و زندگیتان را شکل میدهد.
اصل چهارم: رهبری
رهبری بسیار مهم است، چون همهچیز با رهبری رشد یا سقوط میکند. در کتاب «توسعه رهبر درون شما 2.0»، ۱۰ مورد را برای تبدیلشدن به یک رهبر عالی توضیح دادهام. قانون سقف در کتاب «۲۱ قانون انکارناپذیر رهبری» میگوید: «کیفیت رهبری شما تعیینکننده موفقیت شماست.» اگر رهبر متوسطی باشید (مثلاً در مقیاس ۱ تا ۱۰، نمره ۵)، تیم یا کسبوکارتان به سطح 4 میرسد. اما اگر رهبریتان را از ۵ به ۶، ۷ یا حتی ۸ ارتقا دهید، تیم و کسبوکارتان هم رشد میکند. هرچه بهتر رهبری کنید، بیشتر به دست میآورید.
رهبری آموختنی است. ما بزرگترین سازمان آموزش رهبری در جهان را داریم و میلیونها رهبر را در سراسر جهان آموزش دادهایم. شما میتوانید رهبریتان را بهبود بخشید و با این کار، کسبوکارتان را رشد دهید.
اصل پنجم: اهمیت
موفقیت درباره خودتان است؛ خانهها، هواپیماها، چیزهایی که دارید. اما اهمیت درباره دیگران است. من برای موفقیت یا پول اینجا نیستم؛ من اینجا هستم تا به دیگران ارزش اضافه کنم. افراد مهم و تأثیرگذار، کسانی هستند که برای دیگران زندگی میکنند و این آنها را خوشحال و راضی میکند. خودخواهی و اهمیت با هم سازگار نیستند. همه ما کمی خودخواهی داریم، اما زندگی برای هدفی بزرگتر از خودمان به ما اهمیت میبخشد.
من جان هستم، دوست شما. آرزو میکنم همه موفقیتهای دنیا را به دست آورید، اما وقتی به آن رسیدید، یادتان باشد که این فقط درباره شما نیست، بلکه درباره دیگران نیز هست.