خلاصه مدیریتی کتاب ( این است استراتژی)
تدوین برنامههای بهتر
نوشته ست گادین
در دورهای که هوش مصنوعی و پیشرفتهای فناوری ما را به حرکت سریعتر از همیشه سوق میدهد، کتاب «این است استراتژی» ست گادین با یک یادآوری مهم از راه میرسد: مهم نیست که با چه سرعتی پیش میروید، آن هم اگر در مسیر اشتباهی هستید. این بینش به تنهایی باعث میشود کتاب ارزش خواندن داشته باشد، اما گادین چیزهای بیشتری ارائه میدهد.
آنچه این کتاب را متمایز میکند، درک دقیق آن از سیستمها و تغییرات است.
نقطه قوت کتاب در رویکرد آن به تغییر و اختلال است. گادین با استفاده از استعارههایی مثل موجسواری («مهارت مفید در موجسواری، شامل انتخاب مکان و زمان مناسب برای گشتوگذار است)، نشان میدهد که چگونه میتوان فرصتها را در زمان مختل شدن سیستمها شناسایی و از آنها استفاده کرد. این امر به ویژه هنگامی که ما در انقلاب هوش مصنوعی هستیم، بسیار ارزشمند است؛ این در مورد مقاومت در برابر تغییر نیست، بلکه درک چگونگی ایجاد آن برای ما به جای اجازهدادن به آن برای استفاده از ماست.
مهمتر از همه، این کتاب ما را تشویق میکند که قبل از سریعحرکتکردن، مکث کنیم و سوالات اساسی بپرسیم: به دنبال ایجاد چه تغییری هستیم؟ ما در خدمت چه کسی هستیم؟ آیا ما در برابر چیزهای اشتباه فشار میآوریم؟ در دنیای مبتنی بر هوش مصنوعی این سوالات بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارند.
- استراتژی فلسفهای برای تبدیل شدن است نه یک نقشه
استراتژی نقشه نیست، قطبنما است.
جهت، نه مقصد: استراتژی برنامهای سفتوسخت نیست بلکه فلسفهای راهنما است، قطبنمایی که به ما کمک میکند مسیرمان را در میان ناشناختهها پیدا کنیم. استراتژی درباره انتخاب آن چیزی است که امروز انجام میدهیم تا فردایی بهتر ساخته شود، استراتژی درباره تمرکز بر جهت حرکت بهجای یک مقصد ثابت است. این رویکرد موجب انعطافپذیری و سازگاری با تغییر شرایط میشود.
کار سخت انتخابکردن: استراتژی به منزله کار سخت انتخابکردن، تصمیمگیری درباره آنچه باید انجام دهیم و آن چیزی است که نباید انجام دهیم. استراتژی به منزله اولویتبندی اقداماتی است که با اهداف و ارزشهایمان همسو هستند و مستلزم فاصلهگرفتن از مسیرهایی است که در راستای هدف ما نیستند. استراتژی به معنای دنبالکردن فهرست کارها نیست بلکه به معنای خلق آیندهای متفاوت است.
هدف بهترشدن است: کانون استراتژی، پیگیری «بهتر» و بهبود مستمر بهجای وضعیت ثابت است. استراتژی به معنای پیشرفت، درسگرفتن از تجربیاتمان و اصلاح مداوم رویکردمان است. این طرز فکر ما را قادر میسازد تا تغییر را بپذیریم و با چالشهای جدید وفق پیدا کنیم.
- سیستمها، چه مرئی، چه نامرئی، دنیای ما را شکل میدهند
استراتژی سیستمها را میسازد اما به سیستمها نیز متکی است.
نیروهای نامرئی: سیستمها، نیروهای نامرئی و پایداری هستند که به جهان ما، از منظومه شمسی گرفته تا کافیشاپ محلی، شکل میدهند. سیستمها دارای نقشها، قوانین، ورودیها، خروجیها و حلقههای بازخوردی هستند و اغلب به طرقی عمل میکنند که ما نمیبینیم. برای استراتژی اثربخش، درک این سیستمها اهمیت بسزایی دارد.
سیستمها ارزش به ارمغان میآورند: هر سیستم موفق هدفی را دنبال میکند، حتی اگر آن هدف چیزی نباشد که سیستم ادعا میکند. سیستمها بهرهوری ایجاد میکنند، تلاش انسانی را هماهنگ میسازند و ثبات عمل به همراه دارند. بااینحال، سیستمها میتوانند اثرات جانبی نامطلوب داشته و مانع نوآوری شوند.
کار با سیستمها: استراتژیهای هوشمندانه بهجای مقابله مستقیم با سیستمها، از سیستمها بهعنوان ابزاری برای ایجاد تغییر استفاده میکنند. این کار شامل درک نحوه کار سیستمها، شناسایی نقاط برتری و ایجاد شرایط برای وقوع تغییر بهصورت طبیعی است. این امر به معنای پیش رفتن با جریان، نه حرکت خلاف جریان است.
- زمان، بازیها و همدلی: تثلیث استراتژیک
زمان، بازیها، همدلی و سیستمها. آنها همهجا دیده میشوند و بهآسانی نادیده گرفته میشوند.
رشتههای درهمتنیده: استراتژی بر مبنای رابطه متقابل زمان، بازیها، همدلی و سیستمها ایجاد میشود. این چهار مؤلفه بههمپیوسته و متقابلاً پشتوانه یکدیگر رشته درهمتنیدهای را تشکیل میدهند که به جهان ما شکل میدهد. نادیده گرفتن هر یک از آنها توانایی ما برای ایجاد استراتژیهای اثربخش را محدود میکند.
زمان بهمثابه یک بعد: استراتژی در طول زمان شکل میگیرد، مثل پرورش باغ. استراتژی به معنای امروز کاشتن بذرها برای برداشت محصول در آینده است. درک تبعات بلندمدت اقدامات ما برای ایجاد تغییر پایدار اهمیت بسزایی دارد.
بازیها و تعاملات: زندگی مجموعهای از بازیها با چند بازیکن، قوانین و نتایج احتمالی است. شناخت بازی که در حال انجام آن هستیم در اتخاذ تصمیمات بهتر و هدایت تعاملات پیچیده به ما کمک میکند. این امر به معنای درک قوانین، بازیکنان و نتایج احتمالی است.
همدلی بهمثابه یک راهنما: مردم آنچه ما میبینیم را نمیبینند یا آنچه ما میخواهیم را نمیخواهند. همدلی به معنای درک دیدگاهها و تمایلات دیگران و کاشتن بذرهایمان در جایی با شرایط مناسب است. همدلی به معنای درک نیازها و انگیزههای کسانی است که به دنبال خدمت به آنها هستیم.
- استراتژیهای هوشمندانه از سیستمها استفاده میکنند نه اینکه با سیستمها مقابله کنند
استراتژیهای هوشمندانه از سیستمها استفاده میکنند. حتی زمانی که این استراتژیها قصد تغییر سیستم را دارند، مستقیماً با سیستم مقابله نمیکنند بلکه از سیستم بهعنوان ابزاری برای تغییر سیستم استفاده میکنند.
سادگی و کارایی: استراتژیهای هوشمندانه ساده، کارآمد و اثربخش هستند. این استراتژیها در راستای تغییری که به دنبال آن هستیم برتری به ارمغان میآورند، تلفات را کاهش میدهند و از رسیدن به بنبستها اجتناب میکنند. اغلب، آنها در وهله اول مسیرهای انحرافی به نظر میرسند اما سیستمها را به نفع ما به کار میگیرند نه بر علیه ما.
تقدم مزیت بر تلاش: در استراتژیهای هوشمندانه مزیت سیستمی بر تلاش قهرمانانه اولویت دارد. استراتژیهای هوشمندانه معجزه نمیکنند اما شرایطی ایجاد میکنند تا تغییر بهصورت طبیعی رخ دهد. حرفزدن از آنها آسان است اما پایبندی به آنها دشوار است و نظم و اراده میطلبد.
تغییر افقی: استراتژیهای هوشمندانه بهصورت افقی گسترش پیدا میکنند و اعتماد و تعامل ایجاد میکنند. استراتژیهای هوشمندانه به قدرت شبکهها و تبلیغات شفاهی (دهانبهدهان) متکی هستند و شرایط تسری تغییر از هر فردبهفرد دیگر را ایجاد میکنند. این رویکرد نسبت به دستورات از بالابهپایین، انعطافپذیرتر و کاربردیتر است.
- تنش نیرومحرکه تغییر است
تنش اوجب واجبات است
تغییر، تنش ایجاد میکند. تغییر همیشه تنش ایجاد میکند زیرا مردم با ایدههای جدید، روشهای جدید انجام کارها و ترس از ناشناختهها دستبهگریبان میشوند. تنش چیزی نیست که باید از آن دوری کرد بلکه چیزی است که باید مهار شود. تنش نیرومحرکهای است که باعث پیشرفت میشود.
تنش بهمثابه یک نشانه: وقتی کار ما با سیستم تعامل دارد، یا تنش ایجاد میشود یا ما نادیده گرفته میشویم. تنش نشانهای دال بر این است که ما در حال تأثیرگذاری هستیم و وضعیت موجود را به چالش میکشیم. تنش نشانهای مبنیبر این است که در مسیر درست هستیم.
ایجاد شرایط تغییر: هدف ازبینبردن تنش نیست بلکه هدف ایجاد تنش سازنده است. این امر به معنای درک ترسها و خواستههای کسانی که به آنها خدمت میکنیم و ایجاد مسیری است که به آنها اجازه میدهد بهرغم ناراحتی به جلو حرکت کنند. این امر به معنای ایجاد سیستمی است که ارزش تغییر را میداند.
- قدرت «ده نفر اول» و کمترین تعداد مخاطبان ماندنی
ده نفر را پیدا کنید. ده نفر که به شما اعتماد دارند/ احترام میگذارند/ نیاز دارند/ به حرفتان گوش میکنند…
روی تعداد کمی تمرکز کنید: بهجای تلاش برای رساندن صدایتان به همه، روی پیداکردن ده نفر تمرکز کنید که به شما اعتماد دارند، احترام میگذرند، نیاز دارند و به حرفتان گوش میکنند. اینها پذیرندگان اولیه هستند که پایه و اساس پروژه شما خواهند بود. اگر آنها عاشق پروژه شوند، هر کدام ده نفر دیگر پیدا خواهند کرد.
ساخت تدریجی: بازاریابی اثربخش به معنای به راهانداختن هیاهو یا جانکندن نیست بلکه به معنای تعامل با افرادی است که به دنبال تعامل با ما هستند. بازاریابی اثربخش به معنای ساختار تدریجی است که به موجی عظیم تبدیل میشود، به معنای سازماندهی برای ایجاد این موج و صرف هزینه متناسب با آن است. منحنی متعارف مبلغ صرفشده دقیقاً برعکس چیزی است که واقعاً به آن نیاز دارید.
کمترین تعداد مخاطبان ماندنی: با خدمت به کمترین تعداد مخاطبان ماندنی، ایده شما گسترش پیدا میکند، کسبوکارتان رشد میکند. نه با سرعتی که شما میخواهید، بلکه سریعتر از آنچه حتی در تصورتان میگنجد. این رویکرد وضعیت و زمانبندی همه کارهای شما را تغییر میدهد.
- مشتریان، رقبا و اعتبارتان را انتخاب کنید
مشتریانتان را انتخاب کنید و آیندهتان را برگزینید.
مشتری بهمثابه یک گزینه: ما قدرت انتخاب مشتریانمان را داریم و با این کار، آیندهمان را برمیگزینیم. مشتریانی که به آنها خدمت میکنیم قیمت، پشتیبانی، خدمات و جایگاهی که به آن میرسیم را تعیین میکنند. این امر به معنای یافتن افرادی است که میخواهند بهجایی برسند که ما دوست داریم آنها را به آنجا ببریم.
رقابت بهمثابه یک گزینه: همچنین ما از قدرت انتخاب رقیب خود برخوردار هستیم. اگر رقابتی را انتخاب کنیم که موفقترین مسیر آن مسابقه بر سر سود است، درباره نحوه گذراندن زمانمان تصمیم گرفتهایم. این امر به معنای یافتن رقابتی است که بتوانیم در آن رشد کنیم.
اعتبار بهمثابه یک گزینه: میتوانیم انتخاب کنیم که چه کسی از قدرت قضاوت ما برخوردار باشد. این امر به معنای همسویی منابع اعتبارمان با اهداف و ارزشهایمان و نادیدهگرفتن آن کسانی است که با چشمانداز ما همخوانی ندارند. این امر به معنای انتخاب داورانی است که آمادهایم ما را قضاوت کنند.
- طرح اولیه یک ادعا است نه یک تضمین
طرح اولیه یک ادعا است.
استراتژی عملی: طرح اولیه یک استراتژی عملی، تعهد به مسیر پیش رو است. این طرح صرفاً به منزله ترسیم آن چیزی نیست که امید دستیابی به آن را داریم بلکه برنامهای است که زمان و تعاملات را شامل میشود. طرح اولیه فرصتی برای به واقعیت تبدیلکردن آیندهای است که هنوز اتفاق نیفتاده است.
حقیقت، ادعاها و جایگزینها: در یک طرح کسبوکار مدرن باید بخشی به حقیقت اختصاص یابد که جهان را همانگونه که هست توصیف کند، بخشی به ادعاها اختصاص یابد که توضیح دهد چطور قصد داریم شرایط را تغییر دهیم و بخشی به جایگزینها اختصاص یابد که مشخص میکند اگر ادعاهایمان محقق نشد، چه کاری انجام خواهیم داد. طرح کسبوکار راجعبه صادق، شفاف و انعطافپذیربودن است.
کارتان را نشان دهید: حس شهودی یک استراتژی بدون روایت است. حس ناراحتی در زمان تدوین و تغییر استراتژی عایدات زیادی دارد. موضوع شفافسازی تفکرمان و پذیرش بهبود است.
- اعمال فشار، تابآوری و بهخرجدادن حوصله
شاید سریعترین راه قابلاعتمادترین راه نباشد.
اعمال فشار در مقابل تابآوری: اعمال فشار ما را شکننده میسازد درحالیکه تابآوری این امکان را در اختیار ما قرار میدهد تا با تغییر وفق پیدا کنیم. سریعترین راه پیش رو شاید قابلاعتمادترین راه نباشد و گاهی اوقات حرکت لاکپشتی بهتر از آن چیزی عمل میکند که انتظار میرود. موضوع این است که بین سرعت با تابآوری تعادل برقرار کنیم.
جذب مشتری: مهمترین عامل برای موفقیت جذب مشتری است نه جذب پول. اگر مشتریان وفادار بمانند و دوستانشان را نیز با خود همراه کنند، احتمالاً موفق خواهید شد. موضوع ساخت یک جامعه است نه فقط ساخت محصول.
بهخرجدادن حوصله: استراتژی به معنای بهخرجدادن حوصله است نه برد در کوتاهمدت. قضیه ساختن چیزی است که با گذشت زمان بهتر میشود، میتواند با تغییر سازگار شود و تأثیر ماندگار ایجاد کند. قضیه انجام یک بازی بیپایان است.
- سیستم آن چیزی که خودش بخواهد را میخواهد نه آن چیزی که شما دلتان میخواهد
سیستم همان کاری است که انجام میدهد.
امیال سیستمی: سیستمها خواستههای خاص خود را دارند و اغلب به شیوهای عمل میکنند که غیرمنتظره یا حتی نامطلوب است. درک اینکه سیستم چه میخواهد برای هدایت اثربخش آن اهمیت بسزایی دارد. موضوع به دیدن سیستک مربوط میشود نه فقط بخشی از آن بودن.
توهم انتخاب: اغلب سیستمها ما را فریب میدهند تا باور کنیم که تصمیماتمان واقعاً متعلق به خودمان هستند. سیستمها گزینههای ما را محدود میکنند و شرایطی ایجاد میکنند که انحراف از وضعیت موجود دشوار باشد. موضوع تشخیص توهم و یافتن عاملیتمان است.
استفاده کنید، مورداستفاده قرار بگیرید یا آن را تغییر دهید: ما میتوانیم از سیستم برای پیشبرد کارمان استفاده کنیم، با بهرهگیری از حلقههای بازخورد، سیستم را تضعیف کنیم یا اجازه دهیم سیستم از ما استفاده کند. انتخاب با ماست، اما این انتخاب مستلزم آگاهی و اراده است.
- استراتژی شریک آزادی است نه مانع آزادی
استراتژی شریک آزادی است.
آزادی انتخاب: استراتژی محدودیت نیست بلکه شریک آزادی است. استراتژی ما را توانمند میسازد تا مسیرمان را انتخاب کنیم، بسازیم، ارتباط برقرار کنیم، یاد بگیریم و تفاوت رقم بزنیم. موضوع پذیرش عاملیتمان و استفاده از آن برای خلق آیندهای بهتر است.
آزادی با مسئولیت: آزادی با مسئولیت همراه است. آزادی به معنای اتخاذ تصمیمات همسو با اهداف و ارزشهایمان و پذیرش مسئولیت نتایج است. به معنای پذیرش مسئولیت و نبود چیزی برای پنهانسازی است.
آینده روی ما حساب میکند: همه ما مسافران زمانیم و همه کشاورز هستیم. هفتهها یا ماهها طول میکشد تا بذری که امروز میکاریم ثمر دهد. سیستمهایی که از آنها حمایت میکنیم، افرادی که با آنها مراوده داریم، آشوبهایی که به راه میاندازیم - اینها برای امروز نیستند بلکه برای آینده هستند. آینده روی ما حساب میکند تا آن را به چیزی بهتر تبدیل کنیم.