
در مقام یک آفرین چطور باید مرزهای کاری موثری ایجاد و حفظ کرد (و چرا این مسئله مهم است)
کارآفرینان برای رسیدن به هماهنگی هرچه بهتر میان کار و زندگی، افزایش بهرهوری و بهزیستی کلی، چطور میتوانند مرزهای کاری روشنی برای خود تعیین کنند.
آدام مارکل
نقش هماهنگی (نه توازن) بین کار و زندگی در زندگی کارآفرینان را نمیتوان نادیده گرفت، چون هم یک مسئله شخصی است و هم یک دغدغه سازمانی. صاحبان کسبوکار ساعتهای زیادی را صرف کارشان میکنند و به شدت درگیر فرآیند راهاندازی و توسعه کسبوکارشان هستند.
از سوی دیگر، عدم شناخت اهمیت این مرزها میتواند آنها را به مرز خستگی برساند که تصمیمگیری، خلاقیت و بهرهوری کلیشان را تحت تاثیر قرار میدهد. پیوند سالم (و هماهنگی) میان کار و زندگی به کارآفرینان انرژی تازه میدهد، باعث میشود تاب بیاورند و بهرهوریشان را در طولانیمدت حفظ کنند.
این فعالیتهای ذهنی دور از محل کار باعث سلامت روانی و جسمی میشود و این امر، از اثرات منفی اضطراب مداوم میکاهد. زندگی هماهنگ خلاقیت و نوآوری را شکوفا میکند، به کارآفرینان فضای ذهنی مورد نیازشان را میدهد تا راهبردی فکر کنند و تصمیمهای آگاهانه بگیرند.
اولویتدادن به هماهنگی میان کار و زندگی جدا از سود فردی برای خود کارآفرینان، کمک میکند که کسبوکارها در طولانیمدت رونق بگیرند چرا که یک کارآفرین آسودهخاطر و متمرکز، بهتر میتواند با مشکلات مبارزه کند و تصمیمهای مدیریتی درست بگیرد. یافتن آمیزه درست فقط یک مسئله اجرایی شخصی نیست، بلکه سرمایهگذاری در تداوم همکاری بین افراد و کارآفرینهاست.
تعیین مرزهای شخصی و نشاندادن آن به دیگران
توانایی تعیین مرزهای شخصی و نشاندادن آن به دیگران یکی از مولفههای اصلی خودآگاهی و روابط سالم بینفردی است. این کار شامل کاوش در ارزشها، محدودههای عاطفی و نیازهای شخصی فرد است.
مرزهای شخصی با دروننگری تعیین میشوند؛ یعنی با فکر در مورد آنچه باعث میشود در موقعیتهای مختلف احساس رضایت و احترام کنیم. خودآگاهی به افراد امکان میدهد بین آنچه قابل قبول و آنچه غیرقابل قبول است خط بکشند و برای تعیین محدودهها یک خط مبنا تعریف کنند. بعد از شناخت این مرزها، تبادل آن با دیگران حیاتی میشود.
نشاندادن مرزها به دیگران یعنی شناساندن آزادانه و جسورانه نیازها، انتظارات و محدودههایمان. این کار به افراد امکان میدهد از خودشان حمایت و یک ارتباط مبتنی بر احترام متقابل برقرار کنند. تعیین مرزها کافی نیست بلکه باید آن را به دیگران تفهیم کرد و مطمئن شد که از این حد و حدود باخبرند و به آن احترام میگذارند.
این روش صمیمیت بین آدمها را بیشتر میکند و احتمال سوءبرداشت یا درگیری را کاهش میدهد. درک متقابل مرزها، در را برای گفتوگو میگشاید و گوشدادن فعالانه محیط سالمی به وجود میآورد که افراد در آن شنیده میشوند و مورد احترام قرار میگیرند. اساسا فرآیند تعیین و تفهیم مرزهای شخصی یک فرآیند زنده و پویاست و باعث میشود آدمها به شکلی اصیل، جسورانه و دوسویه درگیر رابطه شوند.
ابزارها و شگردهایی برای مدیریت مرزها
هدایت مرزهای فردی یعنی استفاده از ابزارها و شگردهای مختلفی که به شما قدرت میدهد توازن را در زندگیتان حفظ کنید.
خودآگاهی یک ابزار اساسی است و افراد را به تفکر در مورد ارزشها، نیازهای عاطفی و مرزهایشان وامیدارد. این تمرین خودکاوانه به اشخاص کمک میکند مرزهای خودشان را بشناسند.
ارتباط جسورانه مهارت مهمی است که باعث میشود افراد بتوانند بیمحابا حد و حدودشان را به دیگران نشان دهند.
مهارت مدیریت اولویتها برای تعیین مرزها ضروری است و باعث میشود افراد ساعتهای خاصی را به کار، امور شخصی و استراحت اختصاص دهند.
انتظارات واقعبینانه، توانایی نهگفتن در موارد لزوم و اولویتبندی ابزارهای مهمی برای دورشدن از حس دلزدگی و خستگی است.
کارهای ذهنی مثل مدیتیشن یا روزنگاری آگاهی را افزایش میدهد و به شناخت موقعیتهایی که در آن مرزها به چالش کشیده میشوند، کمک میکند.
توصیههای کمکی از طرف یک متخصص یا ارتباط با یک جامعه حمایتکننده نیز میتواند ابزار موثری برای مدیریت مرزها باشد.
کنار همگذاشتن این ابزارها و شگردها، رویکردی تلفیقی برای مدیریت مرزها پیشروی افراد میگذارد و کمک میکند بر اساس ارزشها و اولویتهایشان زندگی کنند و روابط بهتر و بهزیستی بیشتری داشته باشند.
دستیابی به توازن پایدار برای موفقشدن
کلید موفقیت در طولانیمدت، توازن پایدار است که مبتنی بر دیدگاه پویا و آزاداندیشانهای است که جنبههای مختلف زندگی را دربر میگیرد و نهفقط به مشاغل بلکه به سلامت فردی، رابطهها و رشد فردی نیز بها میدهد.
وقتی مراقبت فردی و سلامت ذهنی را در اولویت قرار میدهیم، شالودهای محکم میسازیم و برای رویارویی با چالشهایی که در مسیر موفقیت سر راهمان سبز میشوند، به قدر کافی قوی میشویم. هدفگذاری مداوم با استفاده از شگردهای مدیریت زمان، بهرهوری را در طولانیمدت افزایش میدهد، بدون اینکه سلامتی یا روابط مهم را به خطر بیندازد.
ایجاد یک شبکه حمایتی و یافتن مربی کمک میکند به فرآیند یادگیری مداوم ادامه دهیم و بر شکستها غلبه کنیم. انعطافپذیری نیز مولفه مهمی است چرا که زندگی مدام در تغییر است و اولویتها همیشه یکسان باقی نمیمانند.
ارزیابیِ خود نوعی مسیریابی است که با کمک آن میتوان تغییرات محیط را در خود حل کرد. به این ترتیب آمیزهای درست از موفقیتهای کوتاهمدت و پایمردی در بلندمدت باعث میشود افراد حس کنند برای کارهایشان هدفی دارند و در راستای اهداف ارزشهای اصلیشان حرکت میکنند.
توازن پایدار در اصل پروسهای پیوسته است که رضایت حرفهای و شخصی را به هم پیوند میدهد و زیربنای محکم و هدفمندی برای موفقیت پایدار فراهم میکند.
برای کارآفرینها، هماهنگی میان کار و زندگی سنگ بنای موفقیت است و موفقیت پایدار و شادمانی فردیشان را تضمین میکند. کارآفرینان، که اغلب به شدت درگیر اداره کسبوکارشان هستند، بدون آمیزهای سالم از کار و زندگی از پا درمیآیند. آگاهی از لزوم این تلفیق نهتنها از سلامت ذهنی و جسمی افراد مراقبت میکند بلکه کیفیت تصمیمگیری، خلاقیت و بهرهوری کلی آنها را بهبود میبخشد.
رفتن به تعطیلات کمک میکند استقامتی را که برای غلبه بر پیامدهای منفی اضطراب مداوم نیاز داریم، به دست آوریم. در پایان، موازنه میان کار و زندگی فقط مربوط به احساس لذتبخش رضایت از زندگی نیست؛ تصمیم راهبردی است که کارآفرینان را توانمند میکند که با هوش و آگاهی کامل با چالشها روبهرو شوند و در شغلشان، به موفقیتی طولانی برسند.