به کارگیری مینیمالیسم در کارآفرینی
استفانی شرلی
قبل از اینکه مفهوم مینیمالیسم را به طور کامل درک کنم، فکر میکنم میتوان گفت که ذاتاً فردی مینیمالیست بودم. «وسایل» زیاد - در هر زمینهای از زندگیام- مرا تحت فشار قرار میداد و باعث استرس میشد. هرگز در مرتب کردن لباسها، کفشها، خردهریزها و سایر وسایلم مشکلی نداشتم. در واقع، هنوز هم از خلاص شدن از شر چیزهای اضافی که مورد نیاز نیستند، لذت میبرم تا فضا بتواند «نفس بکشد» و عملکرد بهتری داشته باشد. تا به امروز، خانه ما (حتی با وجود بچهها) هنوز بازتابی از ترجیحات مینیمالیستی من است. و شوهر و پسرانم نیز تا حدودی این طرز فکر را پذیرفتهاند.
برای مدتی طولانی، به مردم میگفتم که وقتی در یک فضای سازمانیافته هستم، بهتر فکر میکنم. در دانشگاه، حتی اتاق خوابگاه کوچک من (حداقل نصف آن) مرتب و تمیز بود. مادامی که یک فضا مرتب نمیبود، نمیتوانستم در آن کار کنم. نحوه نگهداری فضاهایمان، بهویژه فضاهایی که فقط خودمان از آنها استفاده میکنیم، یکی از حوزههای کوچکی از زندگی است که میتوانیم کنترل کنیم. در میان هرجومرج سالهای دانشگاه، منطقی است که مینیمالیسم من سپر محافظم در برابر دنیای بیرون بود.
از دوران کودکی تا اوایل بزرگسالی و اکنون در زندگی فعلیام، همچنان از زندگی با کمتر لذت میبرم و در آن احساس راحتی میکنم. مطمئناً فصلهایی بودهاند که خریدها و تعهدات تقویمی من واقعاً منعکسکننده یک سبک زندگی مینیمالیستی نبودهاند. و به هیچ وجه ادعا نمیکنم که یک مینیمالیست تمامعیار هستم، اما میدانم که فصلهایی از زندگی که در آنها بیشترین آرامش و رضایت را یافتهام، فصلهایی بودهاند که «چیزها» را کاهش دادهام و با کمتر، کارهای بیشتری انجام دادهام.
جالبترین نکته این است که از طریق کارآفرینی، دیدهام که یک طرز فکر مینیمالیستی چقدر میتواند ارزشمند باشد. جایی که صاحبان مشاغل بیشترین مشکل را دارند، «سندرم شیء درخشان» است، پس اگر تلاش کنیم آن اشیاء درخشان را به طور کامل حذف کنیم، چه میشود؟ در اینجا نحوه تفکر من در مورد چگونگی همکاری مینیمالیسم و کارآفرینی به خوبی شرح داده شده است.
ذهن را از شلوغی پاک کنید
من در مسیر خود خوششانس بودهام که با بسیاری از کارآفرینان دیگر ملاقات کردهام. چیزی که به طور قطع میدانم این است که رویکردهای بیشماری برای کارآفرینی وجود دارد و هیچ راه واحدی «راه درست» نیست. این واقعاً به تیپ شخصیتی، سبک زندگی هدف و تعریف شما از موفقیت بستگی دارد. اما چیزی که میدانم این است که کارآفرینان و صاحبان مشاغلی که به بالاترین سطح موفقیت با کمترین میزان استرس و فرسودگی شغلی دست مییابند، کسانی هستند که تمرکز خود را ساده و دقیق حفظ میکنند. آنها به طور شهودی میدانند که چقدر میتوانند انجام دهند و خوب انجام دهند، و در هر زمان بیش از توان خود کاری انجام نمیدهند. میتوانید همه چیز را داشته باشید، اما نه در یک زمان، درست است؟ وقتی صحبت از تمرکز بر اهداف واضح و مختصر میشود، اتخاذ این طرز فکر مینیمالیستی به شما این امکان را میدهد که به طور مداوم در هر سطحی که به آن تسلط دارید و تکمیلش میکنید، قبل از رفتن به سطح بعدی به موفقیت برسید.
مواردی کمتر برای مدیریت و تقلیل
با مینیمال و ساده نگه داشتن اهداف، وظایف و هزینههای سربارتان، «چیزهای» بسیار کمتری برای مدیریت در هر روز دارید. بنده به عنوان یک مالک انحصاری، کسبوکار خود را با موفقیت رشد دادهام، به این معنی که هرگز مجبور نبودهام زمان یا منابع خود را صرف مدیریت کارمندان کنم. این مدل برای من خوب جواب داده است، اما همیشه برای همه کسبوکارها امکانپذیر نیست. اگر هزینههای سربار دارید، مطمئن شوید که وجود آنها کاملاً ضروری است. تکتک سرمایهگذاریهای انجامشده روی افراد، ابزارها، فناوری و برونسپاری را بررسی کنید، زیرا ممکن است بیشتر از آنچه میدهد، وقت و پول از شما بگیرد. و هیچ یک از این چیزها نمیتوانند واقعاً به تنهایی کار کنند. آنها کماکان نیازمند مدیریت هستند و شما را در معرض خطر قرار میدهند. کارمندان استعفا میدهند یا به اهداف نمیرسند، فناوری از کار میافتد، برونسپاری میتواند شما را در لحظات بحرانی تنها بگذارد. ساده نگه داشتن چیزها به شما این امکان را میدهد که نبض کسبوکار خود را بهتر در اختیار داشته باشید.
تأثیر بیشتر صرف نظر از درآمد
من زیاد و به طرق مختلف در مورد این موضوع مینویسم. داشتن درآمد زیاد خوب است...تا قبل از آنکه متوجه شوید که تأثیر کمی بر ارزش شما به عنوان یک فرد دارد. استفاده از پول به عنوان تنها معیار موفقیت، همیشه منجر به ناامیدی خواهد شد. در عوض، بر تأثیر خود تمرکز کنید. من افرادی را میشناسم که از نظر مالی کاملاً ثروتمند هستند اما هیچ علاقهای به کار خود ندارند و آنچه که تمام روز را صرف انجام آن میکنند، واقعاً تأثیر ماندگاری بر جای نمیگذارد. زمان تنها ارز واقعی شماست. آن را عاقلانه خرج کنید!
انطباقپذیری آسانتر
هنگامی که مدل کسبوکار و فهرست کارهای خود را تا حد امکان تمیز و ساده نگه دارید، میتوانید به راحتی با شرایط متغیر سازگار شوید. کشتیهای بزرگ نمیتوانند به سرعت بچرخند. اما قایقهای تندرو کوچک میتوانند به سرعت دور آنها بچرخند! وقتی یک کوه یخ در مسیر شما ظاهر شود، ترجیح میدهید کدام یک را هدایت کنید؟ مدل کسبوکار خود را ساده نگه دارید، «بار»ی که حمل میکنید را فقط به ضروریترین ابزارها و مهارتها محدود کنید، و با ان کار هرگز نیازی به ترس از نیاز به چرخش یا تغییر سرعت نخواهید داشت. در مقایسه با زمانیکه حجم زیادی از بار را حمل میکنید، کنترل بسیار بیشتری خواهید داشت.
زیبایی حاشیه
بسیاری از مشاغل با حاشیه سود کم تا بدون حاشیه سود اداره میشوند. زمان همه افراد تا حد امکان برنامهریزی شده است، کارها همیشه عقب میافتند و «هویجِ» جلو افتادن از کارها و وظایف، چیزی است که هرگز به آن نخواهید رسید. این راه زندگی نیست! اداره یک کسبوکار موفق به این معنی نیست که باید طوری بدوید و تقلا کنید که انگار موهایتان آتش گرفته است. اهمیت یا ارزش ما هرگز نباید اینطور تعریف شود. در واقع، افرادی که از نظر من موفقترین افراد هستند، کسانی هستند که با اعتماد به نفس و آرامش کار میکنند، کسانی که کاملاً بر برنامه خود مسلط هستند و حاشیهای را حفظ میکنند تا بتوانند پروژههای مورد علاقه خود را انجام دهند و به جامعه خود کمک کنند. وقتی کنترل زمان خود را ندارید و بیش از آنچه میتوانید مدیریت کنید، کار میکنید، این شما نیستید که کسبوکار را اداره میکنید. کسبوکار شما را اداره میکند.
شما در طیف مینیمالیسم کجا قرار دارید؟ آیا برند شما به این شکل ساخته شده است یا در این زمینه مشکل دارید؟ دوست دارم درباره تجربیات شما بشنوم. نظرتان را بنویسید!